سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صوفی نامه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گاو های محترم!

دیروز وسط دعوا یکی بهم گفت گاو!! منم با کمال میل پذیرفتم! و گفتم چه چیزی از گاو بهتر! وقتی بعضی گاوها با پول مردم مازراتی سوار میشن!

وقتی بعضی گاوها تو ادارات دولتی نفوذ کردن!

وقتی بعضی گاوها اصن کنترل ادارات دولتی دستشونه!!

وقتی بعضی گاوها کارخونه خودرو سازی میزنن تا نسل آدم هارو منقرض کنن!!

وقتی بعضی گاوها تیم های فوتبال رو اداره میکنن!

وقتی بعضی گاوها خلافت اسلامی تشکیل میدن!

وقتی بعضی گاوها استاد دانشگاهن!!

وقتی بعضی گاوها دکترن و زیرمیزی میلیونی از مریض فقیرشون میگیرین!!

وقتی بعضی گاوها گواهینامه دارن!!

وقتی بعضی گاوها به دخترای مردم تیکه میندازن!

وقتی بعضی گاوها اندازه مصرف دو سال مردم احتکار کردن!!

وقتی بعضی گاوها مواد غیر مجاز با شیرشون قاطی دارن!!

وقتی بعضی گاوها عضو 5+1 هستن!!

وقتی بعضی گاوها . . .

منم یکی از همون گاوهام که البته داره وقتشو با جروبحث کردن با یه الاغ هدر میده!!!!



باشد تا رستگار شوید.


رفتم ولی . . .

امروز صبح رفتم نان بخرم ، گفتند جوش شیرین دارد ، سرطان زاست و                       باعث مرگت میشود!

رفتم شیر بخرم ، گفتند روغن پالم دارد و                                                            باعث مرگت میشود!

رفتم ماشین بخرم ، گفتند با کیسه هوا گرانتر است ، پول نداشتم ، گفتند                   باعث مرگت میشود!

رفتم سوار هواپیما بشوم ، گفتند شاید سقوط کنیم و                                            باعث مرگت میشود!

رفتم در اداره دولتی استخدام بشوم ، گفتند زیرابت را میزنند و                                  باعث مرگت میشود!

رفتم برای سفر عتبات ثبتنام کنم ، گفتند در اسلام تفرقه داریم ، سرت را اگر بریدند       باعث مرگت میشود!

رفتم استادیوم فوتبال تماشا کنم ، گفتند تماشگرنما زیاد داریم ، نرو                           باعث مرگت میشود!

رفتم یارانه بگیرم ، گفتند جزو قشر پر درامدی ، برایت خوب نیست و                           باعث مرگت میشود!

رفتم اینترنت بخرم ، گفتند سرعتش پایین است و پایش پیر میشوی و                         باعث مرگت میشود!

رفتم زن بگیرم ، گفتند پول نداری ، کار نداری ، خانه نداری پس زن نگیر                        باعث مرگت میشود!

رفتم بلیت تایلند بگیرم ، گفتند آنجا خوب ماساژ میدهند و                                         باعث مرگت میشود!

رفتم پیاده روی کنم ، گفتند هوا آلوده است ، پارازیت هم داریم                                  باعث مرگت میشود!

رفتم خانه بخرم ، گفتند برای بودجه تو فقط همین سوئیت 60 متری را داریم ، زلزله بیاید    باعث مرگت میشود!

 

 

امروز عصر خسته و کوفته 10 دقیقه به پایان وقت اداری خودم را به بهشت زهرا رسوندم و گفتم یک قبر میخوام قبل از اینکه کسی باعث مرگم بشه!

گفتند قیمتش بالاست ، خیلی بالا ! باید پول دار باشی وگرنه حق مردن نداری!

من موندم و این زندگی . . .

 

 


 

امروز میخواستم سوار تاکسی بشم ، دیدم یه دختر جلو نشسته دوتا دختر هم عقب نشستن ، رفتم به اونکه جلو بود گفتم : روز ، روزه انتقامه! پاشو یرو بشین عقب!!

راننده تاکسی اینقدر خوشحال شد که ازم کرایه نگرفت!!!

 

باشد تا رستگار شوید.


نوستالژی های شخصی

داشتم با خودم فکر میکردم کجا برم واسه احیا شب بیست وسوم که رسید به ذهنم که برم سمت محله قدیمیمون و هم دوستام رو ببینم و هم احیا رو تو مسجد محلمون بگیرم. راستش از اونجایی که شهر ما زیاد بزرگ نیست ، پیاده رفتن از این محله ما تا محله قدیمی فقط 20 دقیقه طول میکشه و منم دیدم نمی صرفه با  ماشین برم  تو این اوضاع هشلهفت بنزین ، پس پیاده و صلانه صلانه راه افتادم به سمت محله قدیمیمون . تو راه که داشتم میرفتم کم کم به نوستالژی های مخصوص من و دوستای قدیمیم رسیدم که میخوام یکی یکی براتون بگم

 

 

ادامه مطلب...

این اساتید . . .

فرض کن با این تصور که حداقل 17 میگیری از سر امتحان بلند بشی ، بعد موقعی که نمرات رو میزنن برات 14 رد کرده باشن!!!

جدا از خیار شوری که به خوردت رفته ، این سوال برات پیش میاد که چرا؟

واقعا چرا؟

این دقیقا سوالی بود که از استاد پرسیدم و گفت برای این که شما هیچ نمره میان ترمی پیش من نداشتی پس همون 14 برگت رو برات رد کردم!

حالا جدا از اینکه این استاد عزیز و . . . ما به هیچ عنوان نه سر کلاس درس داده ، نه پروژه بمون داده و نه امتحان میان ترم گرفته  و بهمون گفته بود فقط حضور سر کلاس به عنوان نمره میان ترم محسوب میشه و هرکس تمام جلسات حاضر باشه 5 نمره رو خواهد گرفت و ما (مثل دوران مدرسه که معلم میگفت هرکی دست به سینه بشینه اول از همه میره و آخرش هم همه با هم میرفتیم و هر روز این داستان تکرار میشد!!!) هم مثل بز! هر جلسه با اینکه ایشون عملا و علنا هیچ چیز تدریس نمیکرد میرفتیم سر کلاس!

وبعد از کلی اعتراض و رفتن به کمیته امتحانات و . . . آخرش همون 14 دستمون رو گرفت که نمره روی برگه بود از 15 نمره! و مسئول کمیته امتحانات گفت برو خدا رو شکر کن امتحان تستی بوده و طبق کلید تصحیح شده وگرنه با این گیر سه پیچی که تو به استاد دادی اگه امتحان تشریحی بود قطعا با دلایلی کاملا بنی اسرائیلی از جوابات غلط میگرفت و مینداختت! و منم از خیر نمره بالای این درس مثل تمام چیزایی که تو این دنیا چون زور نداری باید از خیرش بگذری ، گذشتم!!

این همه مقدمه گفتم که بیام تیکه هایی که سر کلاس به اساتید گرام انداختیم ( خودم و دوستان گرامی ) رو براتون بذارم تا دلم خنک بشه!!!


* از کلاس 32 نفری شما ، فقط 5 نفر قبول میشن!

- استاد جدی 5 نفر میتونن قبول بشن؟

* تو که رسما قبول نمیشی!

- خدا رو شکر! گفتم اگه قراره قبول بشم برم حذف کنم!!!


* کسی میدونه چرا اسم قاره آمریکا رو آمریکا گذاشتن؟

- استاد لابد اسم دوست دختر کریستف کلمب آمریکا بوده خواسته خودشو لوس کنه اسم قاره رو گذاشته آمریکا!!


- (یکی از بچه ها) استاد امتحان از جزوه و کتاب میاد؟!

- (من) پ نه پ از کیهان کودکان هم چندتا سوال میاره استاد!!


- استاد اگه خدایی نکرده اینا تو امتحان بیان چند نمره دارن؟!!


- (رو به استاد فیزیک) بابا این درس که به کار ما نمیاد! مثلا همینا (اشاره به دخترای کلاس) عمرا موقع قرمه سبزی درست کردن ظرفیت گرمایی آب رو در نظر بگیرن!


- استاد به فکر تقلب های ما هم باش اینقدر مسائل رو کش نده!!( لازم به ذکر است سر امتحان میان ترم این درس یه برگه A4 تقلب از من کشف شد!!)


- کی ؟ من ؟ من به هفت جدم بخندم که جواب این سوال رو بلد باشم!!


- (بعد از اینکه یکی از بچه ها از برنامه استاد اررور گرفت ) چی؟ از استاد ایراد میگیری؟ ینی میگی استاد با این همه تجربه تو برنامش اررور داره هیچی بارش نی؟ برو از خدا بترس!!!


* واقعا این سیستم آموزش خرابه و تا از خودمون تغیرات رو شروع نکنیم درست نمیشه!

- استاد اگه لازمه با انداختن ما تغیرات رو شروع کنید!


- استاد خدا وکیلی دانشجو به این خوشتیپی ، خوشگلی ، خوش هیکلی و باحالی داشتید تا حالا ؟


- حالا اگه ما این درس رو پاس کنیم ، اینا ( اشاره به دخترای کلاس) تو مهریه شون تخفیف میدن؟!


- (بعد از این که استاد دو بار تخته رو پر و خالی کرد برای حل یه مسئله) میگم استاد اینا که الان گفتی و ما نفهمیدیم تو امتحانم میان؟!


* خب حالا اگه انتگرالمون توابع مثلثاتی داشت چیکار میکنیم ؟

- برگه امتحانی رو میذاریم و در میریم!!



حالا بماند که کارایی هم کردیم که استاد خوشش بیاد! از کندن شاتوت درختای بچه های کشاورزی و بردن برای استاد گرفته ، تا دادن آبنبات چوبی به استاد سر کارگاه برنامه نویسی!

حالا چایی بردن واسه استاد تو آنتراک بین کلاس که عادیه!!





 پ.ن: مدیونید فکر کنید استادی که براش شاتوت بردم بهم داده 20 و حق خودم 14 هم نبوده!!!

پ.ن.ن: بازم مدیونید فکر کنید تمام درسایی که به اساتیدش تیکه انداختم رو افتادم!!



باشد تا رستگار شوید.


دوستش داری؟ بهش بگو!

مرحله اول : پیدایش!

اول باید پیداش کنی!
مهم نیست از کجا! میتونه موقع نذری آوردن در خونه باشه ، میتونه سر کلاس دانشگاه باشه ، میتونه تو یه مرکز خرید باشه ، میتونه موقع برگشتن از نماز جمعه باشه ، یا هر جای دیگه به جز جوب آب!!!

وقتی پیداش کردی اگر حرفه ای نباشی و حرفه ای نباشد ( که در این صورت هر دو تاتون شانس آوردین !) اول به مقدار قابل توجه ای دلتون شور میزنه ، نمیدونید این حس عجیب از کجا اومده ، اصن چی هست این دلشوره خوشایند!!! دلتون اینقدر شور میزنه تا اینکه دوباره اونو ببینی و این دفعه میفهمی دردت چیه! آره خبر مرگت عاشق شدی!!

 

مرحله دوم : سرگردانی

نمیدونی چطور بهش بگی ، چرا اصن باید بش بگی و اگه نگی چی میشه؟ چرا وقتی اونی میبینی یه طوریت میشه و از این جور جفنگیات عاشقانه! پس تصمیم میگیری بش نزدیک بشی!

 

مرحله سوم : آشنایی

یواش یواش میری نزدیکش و ییهووو میگی پخخخخ!!!! نه شوخی کردم اینو امتحان نکنید! باید برید پیشش و چون حرفه ای نیستید یههو برید سر اصل مطلب که دوسش دارید!

خوب اینجا بستگی به مکان آشنایی شرایط متفاوته:

1- اگه تو نماز جمعه باشه که یه راست توسط برادران حراست میرید اونجا که عرب هم نتونست نی بندازه!!!

2-اگه تو مرکز خرید باشه که باید تا در ماشین خودش یا خودتون خریداش رو براش ببرید و احتمالا تا در خونه مشایعتش کنید و اونجا اون به داداشاش میگه بیان دهنتون رو آسفالت کنن!!

3-اگه نذری آورده باشه که ممکنه یههو کاسه آش یا شله زرد رو خیلی تصادفی بریزه روتون!

4-اگه سر کلاس باشه که خیلی راحت با یه جزوه گرفتن کارتون راه میوفته!

5-همون طور که گفتم سعی کنید از تو جوب کسی رو پیدا نکنید وگرنه یه سرنگ آلوده کار هر دوتون رو یه سره میکنه!!

پس بهتره سر کلاس نیمه گم شده رو پیدا کنید و بهش بگید دوسش دارید!!

 

مرحله سوم : جواب

چون تمام مکان های بالا به جز شماره 4 خیلی خطرناکن پس فقط به شماره 4 می پردازیم.

فرض ما اینه که اون هم مثل شما آماتوره پس اول مقدار متنابهی سرخ میشه بعد سیاه و بعد زرد و بعد بنفش و خلاصه بهد از چند دور مرور جعبه مداد رنگی ! احتمالا کیفش رو تو صورتتون میکوبه! فقط باید شانس داشته باشید که طرف لب تاپ با خودش حمل نکنه!!!!

 

مرحله چهام : آخر خط

از اونجایی که من اصولا اعتقادی به پایان خوش ندارم پس شما به هم نمیرسید و در نتیجه دچار یک افسردگی بلند مدت شده و به احتمال زیاد خود کشی میکنید!!!

 

نتیجه: اصن چه معنی داره عاشق بشی که بعدش با کیف بزنن تو صورتت؟!


پ.ن: سادیسمی خودتونین!!

پ.ن.ن: به عمه ی من چه ربطی داره که شما جنبه شکست عشقی ندارید و میخواید خودکشی کنین؟!

پ.ن.ن.ن: اصن برید هرکاری دوست دارید بکنید منو سنه نه!!!!

 

 

 

باشد تا رستگار شوید.