سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صوفی نامه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ییهویی!!

الان داشتم همینجور تو وب میچرخیدم که خوردم به این داستان جالب:

 

 

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید: "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین: "بله، شما در ارتفاع حدوداً 7متری در طول جغرافیایی " 18"24ْ87و عرض جغرافیایی "41"21ْ37هستید."

مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید!

مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟

مرد بالن سوار : "چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.

مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟

مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد!

 


پ.ن :مدیونید فکر کنید که ربطی به مدیران کشور خودمون داشت!!

پ.ن.ن:این وبلاگ بی هیچ دلیلی شاید چند روز آپ نشود!! شاید هم شد ، خدا رو چه دیدی؟!