سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صوفی نامه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

برگشتم!!

درود و عرض تبریک سال نو

بر دوستان عزیزی که این دو ماه و اندی غیبت من رو تاب نیاوردن و مدام پیام پشت پیام که فلانی کی میمیری از شرت خلاص بشیم!!

آقا ما برگشتیم با انگشتانی پر افتخار و بی حس ( البته فعلا! ) تا در صورت توفیق ، خدمتی کنیم و جمعی را بخندانیم و برهانیم از غصه ها!

غرض از نوشتن این پست ارائه نغیزه ایست که بنده یر شعر زیبای سعدی گفته ام!!(کیف میکنی لفظ قلم صحبت کردنو از شیخ اجل یاد گرفتم!)

خدائیش خودم کلی حال کردم با شعر خودم از شما چه پنهون دو سه تا هم شکلات به خودم جایزه دادم!!

حالا بریم سر اصل مطلب ، شعر ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود رو که همه شنیدید:


ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود

یارانه ام! یارانه ام! از جیب جانم میرود!


من مانده ام مهجور از او ، بیچاره و رنجور از او

گویی که قبضی دور از او در استخوانم میرود!


او میرود دامن کشان ، من زهر بی پولی چشان

دیگر مپرس از من نشان ، دارد نشانم میرود!


با آن همه تاخیر او ، یک ماه هم تشکیک او

در سینه دارم یاد او ، یا بر زبانم میرود


باز آی و بر چشمم نشین ای خرجی طفلم امین

کآشوب و فریاد زنم ، بر آسمانم میرود!


شب تا سحر چرتکه زنم هشت و نهم درگیر هم

از چاله و چاه رد شدم ، ازکف عنانم میرود


پرداخت قبض برق و گاز ، یا قسط آن وام دراز

یک خورده دستم شد که باز ، حالا همانم میرود!


در بردن یارانه ام ، گفتند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که نانم میرود!!



این هم عیدی من به شما دوستان عزیز!!


 

پ.ن: یادتون نره عیدی تون رو بدید به پدر مادرتون تا واستون حساب بانکی باز کنن!


باشد تا رستگار شوید.