اندر احوالات وام
هر که رخ وام دید ، از دلش آرام رفت
خویش ندارد برون ، هرکه در این دام رفت
قسط تو میرفت و ما ، بی سر و بی دل شدیم
بهره که انداختی ، کار به اتمام رفت
مشعله ای بر فروخت شر خر بی خیر بانک
خودرو ضامن بسخوت ، خانگه عام رفت
عارف مقروض را ، در پس دیوار قسط
طاقت بهره نبود ، ننگ شد و نام رفت
گر به همه عمر خویش ، قسط دهم من همی
حاصل عمر آن دم است ، تا شنوم وام ، رفت
هرکه که قسطی نداد ، یا که به قرضی نسوخت
آخر عمر از جهان ، چون برود خام رفت
همت سعدی به وام ، میل نکردی ولی
وام چو دهندش به کام ، عقل به ناکام رفت!!
با تشکر از همکاری جناب سعدی جهت در اختیار قرار دادن تجربیاتشون!
پ.ن : سال نو مبارک !!
باشد تا رستگار شوید .